امروز :

اسناد خلیج فارس

خلیج همیشه فارس ایران و ایرانی

تنگه هرمز جایگاه ویژه ای در امنیت ملی دارد. ایران بیشتر از هر کشور دیگر در منطقه برای صادرات و واردات خود وابسته به تنگه هرمز می باشد و تقریباً کل صادرات نفت خود و حدود 80 درصد  بازرگانی خارجی خود را با استفاده از راه آبی تنگه هرمز انجام می دهد. به علاوه بخش عمده ذخایر نفت، گاز و معادن مهم دیگر ایران به نوعی در حاشیه ي خلیج فارس قرار دارد . بدین ترتیب ایران دارای منافع حیاتی در خلیج فارس و تنگه هرمز است .
 تنگه هرمز وامنیت ملی ایران / فاطمه ایزد موسی*
 
در سال 1350 خروج انگلستان از منطقه ي شرق سوئز موجب ایجاد موقعیت برای حضور مؤثر ایران ، عراق و عربستان در خلیج فارس شد در حالی که کشورهای کوچک تر منطقه نگران امنیت خود شدند. در این زمان آمریکا و غرب حضور  خود را عاملی برای تبلیغات ضد غربی می دانستند، بنابراین برای رهایی از درگیری مستقیم اقدام به ترک منطقه کردند.اما در عین حال سیاست آن بود که خلأ قدرت به وسیله دولتهای غرب پر شود. دولتهای ایران و عربستان میتوانستند، بر این نقش را ایفا کنند، بر اساس سیاست  دو ستونی آمریکا در منطقه پا گذاشته شد.
 
پیش از این ، کشور ایران و امریکا با توجه به دیدگاه واقع گرایی و توازن  قوا در تنگه هرمز بر اساس همکاری ، (حاصل جمع مثبت ) در جهت کسب منافع رفتار همسویی داشتند. اما بعد از انقلاب اسلامی با توجه به تضاد منافع این دو کشور در منطقه خلیج فارس و بازی حاصل جمع صفر در کشمکش و رقابت هستند و به نظر می رسد هر چه زمان میگذرد شکاف بین این دو کشور بیشتر می شود به ویژه بعد از اجرای برنامه های هسته ای ایران و اعمال تحریم های  امریکا بر علیه ایران این کشمکش ملموس تر شده است.
 
لذا بر همین اساس ، ایران  در منطقه خلیج فارس با توجه به <<استراتژی بازدارندگی>> و عقلانیت ، هدفش مجاب کردن امریکا و متحدانش نسبت به توانمندی های خود و همچنین افزایش هزینه بسیار نسبت به منافع حاصله از تهاجم به تاسیسات اتمی این کشور است.
 
چارچوب نظری این مقاله براساس تئوری بازدارندگی درمنطقه خلیج فارس است وباطرح پرسش « تنگه هرمز درامنیت ملی ایران چه جایگاهی دارد؟ » به بررسی پیرامون پاسخ گویی به سوال مذکور « تهدید امنیت ملی وتهاجم نظامی به ایران پایان تحمل این کشور است که ایران نسبت به انسداد تنگه هرمزاقدام  می نماید. »،  می پردازیم .
 
تنگه هرمز از دیدگاه ایران چند ویژگی مهم دارد:
 
-مرکز گذر نفت ایران
-بخش عمده بازرگانی ایران از این تنگه می گذرد.
-تسلط  بر تنگه ي هرمز بر پرستیژ جهانی ایران می افزاید.
 
 مهمترین  دلیل اهمیت خلیج فارس وجود ذخایر عظیم نفت وگازاست. خلیج فارس بیش از 60%  ذخایر عظیم نفت جهان را داراست.  17 میلیون بشکه نفت روزانه، حدود یک پنجم عرضه نفت در جهان از طریق این تنگه عبورمی کند.
 
علاوه بر انتقال نفت، روزانه  2 میلیون بشکه محصولات  شامل سوخت و گاز مایع ( LNG )عبور می کند. بزرگترین صادرکننده گاز مایع ( LNG ) درمنطقه کشورقطر است که سالانه بیش از 30 میلیون تن گاز مایع ازطریق این تنگه صادر می کند.
 
اگرچه بعضی از کشورهای منطقه تلاش می کنند مسیرهای مختلفی برای صدور نفت وگازخود جایگزین نمایند، مانند کشورعربستان بوسیله خطوط لوله می تواند بخشی از نفت خود را از طریق دریاي سرخ صادر کند و درمورد عراق نیز خطوط انتقال نفت آن از سوریه و ترکیه به این کشور امکان  صدور بخشی از تولیدات نفتی خود را از حوزه هاي خارج از خلیج فارس می دهد. کشور عمان نیز به طور کامل از اتکاء به خلیج فارس بی نیاز است.  امارات متحده عربی درصدد احداث خط لوله فجیره- حبشان برای انتقال انرژی از مسیر دریای عمان است تا اتکای خود را از مسیر تنگه هرمز کاهش دهند ،به طور متوسط بیش از 90 درصد صادرات نفت کشورهای منطقه ( عربستان سعودی، عراق، امارات متحده عربی،  کویت وقطر) از تنگه هرمز صادر میشود.
 
علاوه برصادرات نفت وگاز کشورهای منطقه، تسهیلات نظامی آمریکا به کشورهای منطقه خلیج فارس از طریق این تنگه انتقال می یابد. با توجه به اهمیت تنگه هرمز و نقش آن در اقتصاد جهانی چنانچه این آبراه مسدود گردد، امنیت انرژی و اقتصاد جهانی به مخاطره می افتد.
 
آیا ایران بر اساس کنوانسیون های حقوق بین الملل دریاها میتواند تنگه هرمز را مسدود نماید؟
 
از دیدگاه حقوق بین الملل  رژیم  حقوقی تنگه های بین المللی عبورو مرور و تعلیق کشتی ها فقط  در منطقه آبهای سرزمینی هر یک از کشورهای تنگه هرمز با رعایت شرایط خاص را خواهد داشت  اما  در زمان وقوع  جنگ اگر یکی از دولتهای همجوار تنگه درگیر جنگ با  کشور یا با  کشورهای دیگر باشد حق کنترل عبور و مرور و بازدید کشتی های تجاری در خارج  از آبهای سرزمینی را خواهد داشت.
 
با عنایت  به قوانین کنوانسیون 1958  و 1982  حقوق بین الملل دریاها نیز مسدود کردن تنگه هرمز در خارج از دریای سرزمینی امری غیر حقوقی است  و مغایر با عرف بین الملل می باشد .
 
ازطرفی با توجه به نپیوستن ایران به کنوانسیون حقوق بین الملل دریاها (جاماییکا- مونت گوبی1982) حق تعلیق، عبور و مرور در مواقع اضطراری  یا تهدیدات نظامی علیه خود  در آبهای سرزمینی اش را دارد. شایان ذکر است، ایران کنوانسیون 1982 حقوق بین الملل دریاها را امضا نموده اما به تصویب  مجلس شورای اسلامی  نرسانده است.
 
برتری نظامی ایران در تنگه هرمز
 
ایران با عنایت به برتری ژئوپولیتیکی خود در منطقه در صورت تهدید امنیت ملی ایران و حمله به تاسیسات هسته ای ازسوی اسرائیل و امریکا می تواند با توجه به ابزارهای نظامی ( مین گذاری، قایق های تندرو، زیردریایی، ناوهای جنگی، انواع موشک ها با بردهای متفاوت وجت بمب افکن ) به طور موثر تنگه هرمزرا به مدت کوتاهی مسدود نماید.
 
مین گذاری درتنگه هرمز بعنوان یک سلاح بازدارنده دربرابرآمریکا وفشارهای بین المللی موثر است. ایران می تواندهزاران مین (5000 - 2000 ) را درمدت کوتاهی درتنگه هرمز قرار دهد.
 
ایران مین های دریایی متفاوتی دارد که شامل نمونه های کنترل از راه  دور و مغروق درآب است که می تواند، توسط قایق ها و زیردریایی ها درنقاط مختلف تنگه هرمز و آب های اطراف آن کارگذاشته  و درصورت لزوم بکار گرفته شود.
 
ایران می تواند،2 مایل از 21 مایل دریایی عرض تنگه هرمز را عاری از مین های دریایی برای عبور و بازرسی تانکرهای نفتی حفظ  نماید که عبور تانکرها ازاین دو مایل موجب ترافیک دریایی می شود.
 
از طرفی نیروی دریایی امریکا ادعا می نماید، که مجهز به دلفین های مین یاب است ،بدون آنکه به سربازان آمریکایی صدمه ای وارد شود،  دلفین های آموزش دیده مانند دستگاه طبیعی مین یاب هستند که مکان های مین گذاری رابا اعلام صوت شناسایی می نمایند.( درجنگ امریکا علیه عراق ،8 دلفین نیروی دریایی امریکا، مکان 100 مین رادرمنطقه آلوده به مین شناسایی وعلامت گذاری نمودند. )
 
 - ایران در سالهای جنگ تحمیلی از قایق های تند رو استفاده کرده است . امروزه قایق های  تند روی ایرانی بسیار سریع تر و مجهز تر از نمونه های سابق است. این قایق ها و شناورهای تندرو مجهز به رادارهای دریایی، سامانه های الکترونیکی پیشرفته ارتباطی هستند.همچنین ازقایق های  تند روی بدون سرنشین نیز برای اجرای ماموریت استفاده می شود.
 
- ایران دارای 20 فروند زیردریایی است از جمله زیر دریایی کیلو، نهنگ، غدیر و فاتح  که قابلیت بکارگیری در بستر و اختفا از دید سامانه های مختلف راداری و سوناری دشمن را دارند. زیردریایی های کیلو، توان حمل 24 مین با 18 اژدر بزرگ و زیر دریایی های فاتح توان حمل 12 اژدر و 8 مین را دارند. این زیر دریایی ها ضمن مسدود نمودن تنگه هرمز،  توانایی رویارویی با ناوگان سطحی وزیرسطحی دشمن را دارند.
 
-  ناوهای جنگی ایران شامل کلاسهای مختلف ناوچه (شناور موشک انداز سریع) ناو و ناو شکن است این شناورها قابلیت شلیک چهار موشک دور برد ضد کشتی با برد 120 تا 170 کیلومترو ناو قادر با برد بیش از 200 کیلومتر را دارند.
 
- ایران دارای موشکهای کوتاه برد، میان برد  و دوربرد (3000 -  2000 کیلومتر) است . موشک  میان برد نصر، به پرتابگرهای خود اتکا هستد یعنی در صورت استقرار در نزدیکی سواحل بدون نیاز به سامانه های جانبی و وابستگی به واحدهای هوایی و دریایی می توانند کار کشف، شناسایی  و حمله  به  اهداف دریایی را به انجام برسانند.
 
ایران سه نوع موشک بالستیک ضد کشتی را معرفی نموده که عبارتند از موشک خلیج فارس، موشک تندر وموشک سجیل است که هریک دارای بردهای متفاوتی است.
 
هواپیماهای رزمی نیروهای مسلح ایران  قابلیت  تجهیز به چند نوع موشک هوا به سطح با قابلیت  به کارگیری علیه اهداف دریایی را  دارد. این موشک های هوا به سطح، دارای هدایت اپتیکی ، لیزری و راداری هستند. 
 
 موشک های نور و  قادر قابلیت هوا پرتاب دارند  در کنار موشک های  C801 ،KVC802، به عنوان اصلی ترین سلاح های ضد کشتی هوا پرتاب محسوب میشوند. جت بمب افکن کرار،  قابلیت حمل 4 موشک کوثر را دارد.
 
نتیجه این که، ایران براساس دکترین نیکسون و پتانسیل موجود (طولانی ترین مرز آبی منطقه، توان بالای نظامی ارتش و...) دردوران پهلوی دوم بعنوان ژاندارم منطقه خلیج فارس ازسوی امریکا انتخاب شد وفعالیتهای متعددی درسطح منطقه وفرامنطقه انجام داد که  پتانسیل بالای این کشور موجب شد که به طور سنتی ایرانیان خود را درمنطقه خلیج فارس قدرت منطقه ای وحافظ امنیت بدانند. علاوه براین حیات اقتصادی ایران درگرو امنیت وآرامش تنگه هرمز است، صادرات نفت و واردات کالاهای مورد نیاز این کشور از این آبراه منتقل می شود. 
 
با توجه به تجارب جنگ ایران وعراق، ایران توان نظامی خود را (انواع موشک ها،مین گذاری ، شناورها ، زیردریایی ها و...) افزایش داده و نیروی نظامی خود را درابعاد مختلف ارتقا داده است. لذا براین اساس امریکا با توجه به اقدامات تلافی جویانه ایران نمی خواهد ثبات منطقه به مخاطره بیافتد تا امنیت مهم ترین گذرگاه انرژی جهان مختل شود و جهان با بحران نفتی روبرو گردد. بنابراین هردو طرف سعی در ارائه رفتار منطقی براساس ترس از افزایش چشمگیر هزینه نسبت به منافع حاصله دارند و به نظرمی رسد، انسداد تنگه هرمز جنبه نظامی ندارد و بیشتر جنبه سیاسی و روانی دارد و طرفین بایستی هوشمندانه فضای سیاسی و روانی منطقه  را کنترل نمایند تا موجب بروز جنگ و متحمل هزینه های هنگفت نشوند. این درصورتی است که  طرفین رفتار منطقی  داشته باشند  چنانچه اسرائیل وامریکا به تاسیسات اتمی ایران حمله  نظامی نمایند تحمل ایران پایان پذیرفته  و تنگه هرمز را مسدود می نماید که هزینه های بسیارسنگینی را برای طرفین دارد و جنگ سبب تحلیل توان نظامی  و اقتصادی ایران می شود. لذا ایران برای برون رفت از این قضیه، می بایست اقداماتی را انجام دهد که پرونده هسته ای از شورای امنیت به آژانس بین المللی اتمی بازگشت داده شود ونوعی تعامل وهمکاری واطمینان را برای جامعه جهانی ایجاد نماید و مشکلات خود را با غرب حل وفصل نماید و با باز تعریف ازمنافع ملی و جدایی ایدئولوژی از سیاست خارجی موجب شود تا تحریم ها که موجب فرسودگی  صنعت نفت و اقتصاد کشور شده و تاثیرات قابل  تاملی بر جای  گذاشته است، برداشته شود تا بتواند بعنوان بازیگر معقول درسطح منطقه  نقش  ایفا نماید.  
  
دیدگاه دیگری نیز وجود دارد، که تنگه  هرمز می تواند براساس واقع گرایی موجب همکاری ایران و امریکا در جهت منافع مشترک طرفین باشد، پتانسیل همکاری را در منطقه دارا می باشند، آمریکا می تواند  از پتانسیل بالای نظامی ایران در جهت تامین منافع مشترک منتفع گردد وحتی برای جلوگیری از تنش و سو تفاهم به برقراری تلفن HOT LINE بین دو کشور ایجاد گردد.
با تشکر از سرکار خانوم  فاطمه ایزد موسی*"، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه        وب سایت خلیج فارس
مقاله ای کامل در مورد خلیج فارس

در طول تاریخ، خلیج فارس نه تنها بخشی از خاک ایران محسوب می‌شده و حاکمیت آن در دست ایرانی‌ها بوده است، بلکه به اذعان تمام منابع تاریخی موجود این پهنه آبی با عناوینی نظیر خلیج فارس، خلیج عجم، دریای فارس و یا بحر فارس شناخته شده است.
نام خلیج فارس از جمله نام‌های تاریخی است که از گذشته بسیار دور تاکنون در اسناد، قراردادها و مکاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت‌ های دور و نزدیک آن، از فارس و عرب، ترک و هندی تا اروپاییان قرار داشته است. از این رو خلیج فارس به عنوان مهمترین گذرگاه نفتی جهان با موقعیت تمدنی ایران پیوندی تنگاتنگ داشته و دارد.

 

Capture23 مقاله ای کامل در مورد خلیج فارس


با این حال در دهه‌های گذشته برخی از همسایگان در اقدامی که با روح همزیستی مسالمت‌آمیز ملل و فرهنگ‌های منطقه ناسازگار بوده است، به جای استفاده از نام معتبر «خلیج فارس»، نام خلیج عربی یا خلیج را به کار گرفته‌اند و اخیراً نیز علاوه بر کشورهای عربی پاره‌ای از سازمان‌ها، ارگان‌ها، خبرگزاری‌ها یا مجلات و رسانه‌های بین‌المللی به این نامگذاری مجعول روی آورده‌اند.

با توجه به اینکه کوشش‌های ملی‌گرایان افراطی عرب برای تغییر نام «خلیج فارس» به «خلیج عربی» در سطح بین‌المللی از هیچ گونه پایه و اساس علمی برخوردار نیست، کوشش آنها تنها وحدت واقعی جهان اسلام را به مخاطره می‌اندازد. بعضی کشورهای عربی که در تقابل با ایران به سر می‌برند، در قبال نام خلیج فارس به دنبال منافع خود هستند و در این بین وحدت جهان اسلام را نادیده می‌گیرند. این عمل در شرایطی صورت می‌پذیرد که نیروهای فرامنطقه‌ای حضور روز افزون خود را با استفاده از همین گونه تنش‌ها و اختلافات تثبیت می‌کنند.
در این نوشتار ضمن تشریح موقعیت استراتژیکی خلیج فارس، به بررسی تبارشناسانه نام خلیج فارس و چگونگی شکل‌گیری ادعاهای واهی اعراب در استفاده از نام جعلی خلیج یا خلیج عربی خواهیم پرداخت.

 

جغرافیای طبیعی و راهبردی خلیج فارس

خلیج فارس، شیار هلالی شکلی است که بیش از یک چهارم ذخایر فسیلی جهان را در خودجای داده و از طریق دریای عمان به اقیانوس هند و آب‌های آزاد راه می‌یابد. این خلیج طولی نزدیک به ۹۰۰ کیلومتر و پهنایی نزدیک به ۲۴۰ کیلومتر دارد و در کشاله و چین‌خوردگی‌های پست و فرو افتاده جنوب زاگرس پدید آمده است.
خلیج فارس به عنوان شعبه‌ای بزرگ از اقیانوس هند که بر سر راه کلیه خطوط دریائی در مشرق عدن واقع شده است، مانند دالانی است که بین ۲۴ دقیقه ۳۰ درجه عرض شمالی و ۴۸ دقیقه ۵۰ درجه طول شرقی واقع شده است. حدود آن از شمال و شمال خاوری به سواحل ایران، از شرق به دریای عمان، از جنوب و غرب به شبه جزیره عربستان محدود است. رودخانه‌های دجله و فرات و کارون و کرخه که از جبال ارمنستان و ترکیه سرچشمه گرفته‌اند، به انضمام رودخانه‌های جراح، هندیان و رودهای کوچک دیگر به این دریا می‌ریزند.
آبهای خلیج فارس کم عمق و زیر بستر آن دارای منابع نفت و گاز (هیدروکربن) فراوان است. این عمق در دهانه خلیج ۷۰ تا ۹۰ متر است و هر قدر به طرف بالای خلیج می‌رود کمتر می‌شود و به مسافت ۹۰ کیلومتری تا دهانه شط به ۳۰ متر می‌رسد. عمق خلیج فارس در بیشتر موارد از ۵۰ متر تجاوز نمی‌کند و حداکثر عمق آن به حدود صد متر می‌رسد. این امر به سادگی امکان حفاری و استخراج منابع آن را فراهم می‌سازد. در صیدگاه‌های مروارید عمق خلیج فارس کمتر از ۳۶ متر است. مساحت خلیج فارس ۹۷ هزار مایل مربع است و طول آن از سواحل عمان تا رأس دریا در حدود ۵۰ مایل و عرض آن در مناطق گوناگون میان ۲۹ تا ۱۸۰ مایل است.۱
حاشیه خلیج فارس شامل کشورهای ایران، عراق، کویت، بحرین، عربستان، قطر، امارات و عمان می‌شود و در این بین بیشترین ساحل خلیج فارس که قابلیت کشتیرانی نیز دارد، تحت حاکمیت ایران می‌باشد.
خلیج فارس به مثابه یک راه آبی و دریایی از آغاز تاریخ موقعیت برجسته سیاسی داشته است و به نوعی خاستگاه تمدن‌های بزرگ خاور باستان با پیشینه‌ای چند هزار ساله است. از قرن‌ها پیش عیلامی‌ها از بندر بوشهر و جزیره خارک برای سکنا و کشتیرانی و حکمفرمایی بر سواحل خلیج فارس و بازرگانی با هند غربی و دره نیل استفاده می‌کردند.
اکثر مورخان یونانی ـ از جمله هرودوت ـ معتقدند که بابلی‌ها وسائل مورد نیاز خود را که از عربستان و هندوستان تهیه می‌کردند، از طریق خلیج فارس حمل می‌نمودند. به لحاظ موقعیت سوق‌الجیشی نیز بابل در حوالی خلیج فارس در کنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه دریای فارس، هند و اسود را به هم مرتبط می‌ساخت. همچنین هرودوت و استرابون تأکید می‌کنند که در این نواحی مراکز مهم تجارتی وجود داشته است. ۲
هم اکنون نیز خلیج فارس مهم‌ترین آبراه بین‌المللی جهان است که بیش از ۵۰ درصد انرژی جهان در آن نهفته است . ۳ خلیج‌فارس و کشورهای ریز و درشت پیرامون آن (ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان) نزدیک به ۱۰ درصد ازگستره ۴۴ میلیون کیلومتر مربع قاره ‌آسیا را در بر می‌گیرند.
خلیج فارس در مقام محل و معبر مبادله کالا و تجارت میان شرق و غرب؛ نه تنها از زمان‌های دور صحنه رقابت و کشمکش‌های ملل ذینفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است بلکه همیشه و بیش از هر دریای دیگری مورد توجه علمای معرفه‌الارض و باستان‌شناسان و مورخان و جغرافیا نویسان قرار داشته است.

پیشینه تاریخی

بنابر مدارک متقن، خلیج فارس از هزاران سال پیش نه توسط ایرانیان، بلکه توسط ملت‌هایی که با ایرانیان مراوده داشته‌اند، از جمله یونانیان و رومیان با عنوان «دریای پارسی» نامیده شده است. عرب‌هانیز قرن‌ها آن را «خلیج‌فارس» یا «بحر فارس» نامیده‌اند. خلیج فارس با همین نام طی هزاران سال گذشته شناخته شده و تمامی کشورها و اقوام مختلف از جمله اعراب از این نام استفاده کرده‌‌اند.
تمام متون قدیمی جغرافی جهان از نقشه‌های هکاتایوس و بطلمیوس تا آثار جغرافیدانان و جهانگردان مسیحی و مسلمانان، شعبه‌‌ای بزرگ از اقیانوس هند را که از جنوب ایران به موازات بحر احمر تا قلب دنیای قدیم پیش رفته است، خلیج فارس یا دریای فارس نامیده‌اند.
از سده‌های هفتم و هشتم پیش میلاد تمام عالمان از جمله آناکسی ماندر، هکاتوس، هرودوت، اراتوستن، هیپارک، پومپونی مله، کراتس مالوس، استرابون، بطلمیوس، مایکروپیوس، ایزیدورسویلی، محمد‌بن موسی الخوارزمی، ابوزید بلخی، ابن سرابیون، ابن رسته، ابن فقیه، قدامه، ابن فضلان، ابن خردادبه، مسعودی، استخری، ابن حوقل، مقدسی، ناصرخسرو، ادریسی، جیحانی، فرازی، بیرونی، ابن جبیر، یاقوت، قزوینی، مستوفی، ابن بطوطه، حافظ، شرف‌الدین علی یزدی، ابوالغازی و … دریای جنوبی ایران را تحت اسامی و عناوینی نظیر خلیج فارس، خلیج پارس، دریای فارس، بحرالفارس، بحر فارس، سینوس پرسیکوس،۴ ماره پرسیکوس،۵ گلف پرسیک،۶ پرژن گلف (گالف)، ۷ پرزشیر گلف، پرسیس۸ یاپرسیکوس،۹ نامیده‌اند.
بررسی و بازنمود اوضاع و احوال اجتماعی،‌سیاسی و اقتصادی خلیج فارس و جزایر آن پس از اسلام تا برهه تجاوز پرتغالی‌ها و تشریح وضعیت آن از عصر صفویه تا امروز مبحثی عظیم می‌طلبد که از حوصله این نوشتار خارج است. در ادامه به بررسی سندیت نام خلیج فارس از میان منابع تاریخی ـ جغرافیایی ایرانی، یونانی، اسلامی، غربی و اسناد حقوقی خواهیم پرداخت.

۱ـ منابع ایرانی:
خلیج فارس طبق اسناد موجود از هزاره هشتم پیش از میلاد مورد استفاده تجاری و نظامی ملل دنیای قدیم قرار گرفته است. در سنگ نبشته داریوش هخامنشی در مصر متعلق به سال ۵۱۸ تا ۵۰۵ پیش از میلاد، که هنگام حفر کانال سوئز به دست آمده است، در عبارت «درایه تپه هچا پارسا آیی تی هنی» به معنای دریایی که از پارس می‌رود یا سر می‌گیرد، نام دریای پارس آمده است.
ایرانیان در روزگار هخامنشی این دریا را «پارسا درایا» یا دریای پارس می‌خواندند. در کتیبه‌هایی که از داریوش در تنگه هرمز نیز یافت شده، عبارتی پیرامون دریایی که از «پارس‌رود» سرچشمه می‌گرفته است به چشم می‌خورد.
در کتاب حدود العالم به عنوان قدیمی‌ترین کتاب جغرافیا به زبان فارسی که حدود هزار سال قبل تألیف شده است آمده است: «خلیج پارس از حد پارس برگیرد، با پهنای اندک تا به حدود سند.»
می‌توان گفت از هنگامی که بشر تاریخ‌نویسی را آغاز کرد دریای جدا کننده فلات ایران از شبه جزیره عربستان را «دریای فارس» یا «خلیج فارس» نامیده است. و در هیچ یک از این ادوار تاریخی نام دیگری به آن نهاده نشده است.

۲ ـ منابع یونانی
طبق نوشته مورخان و جغرافی نگاران یونانی که پیش از میلاد مسیح می‌زیسته‌اند چون هرودت (۴۸۴ ـ ۴۲۵ ق. م) کتزیاس (۴۴۵ـ ۳۸۰ ق. م)، گزنفون (۴۳۰ ـ ۳۵۲ ق. م) استرابن (۶۳ ق. م ـ ۲۴ م)، یونانیان نخستین ملتی هستند که به این دریا نام پرس و به سرزمین ایران پارسه، پرسای، ‌پرس‌پولیس، یعنی شهر یا مملکت پارسیان داده‌اند.
نئارخوس، سردار مقدونی نیز موجب اشتهار دریای مکران و پارس شده است.وی در سال ۳۲۶ ق . م به دستور اسکندر مقدونی‌، از رود سند گذشت و دریای مکران و خلیج فارس را با کشتی طی کرد و تا دهانه آن پیش رفت.
«هکاتیوس هلطی» از علمای قدیم یونان و ملقب به پدر جغرافیا در سال ۴۷۵ قبل از میلاد از نام دریای پارس استفاده کرده است. در نقشه‌های باستانی از قول هرودوت و گزنفون به این دریا، دریای پارس۱۰ اطلاق شده است.
کلودیوس پتوله مااوس (بطلمیوس)، جغرافی‌نگار، نقشه‌نگار و ریاضی‌‌دان مشهور قرن دوم میلادی، در کتاب جغرافیای عالم که به زبان لاتین نگاشته شده، و هم‌چنین در نقشه‌ای که کشیده، از خلیج فارس با نام پرسیکوس سینوس یاد کرده است.
«کوین توس کوروسیوس روفوس» مورخ رومی که در قرن اول میلادی می‌زیسته این دریا را دریای پارس یا آبگیر فارس خوانده است. همچنین در کتاب‌های جغرافیایی لاتین، آب‌های جنوب ایران (دریای مکران و خلیج فارس) را ماره پرسیکوم یعنی دریای پارس نوشته‌اند.
بنابراین مورخان و جغرافی‌نگاران یونانی پیش از میلاد در شرح وقایع تا سده ۷ ق. م یعنی سقوط حکومت عیلام و تشکیل حکومت ماد و روی کار آمدن هخامنشیان دریای مکران و خلیج فارس را دریای پارس می‌خواندند.

۳ـ منابع اسلامی
پس از فتح ایران توسط اعراب در سده هفتم پس از میلاد، تلاشی برای تغییر نام «دریای پارسی» صورت نگرفت. اعراب مسلمان، عموماً این خلیج را«بحرالفارسی» (دریای پارسی) می‌نامیدند و این نام از سوی امپراتوری‌های ایرانی، ترک و عربی هم که در ۱۲۰۰ سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت.
محققان اسلامی نظیر استخری، مسعودی، بیرونی، ابن حقول، مقدسی، مستوفی، ناصرخسرو، الطاهرین مطهر المقدسی (بشاری)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و … که مطالعه در اطراف این دریای ایرانی را تا قرن ۱۵ ادامه دادند، در اثار و نوشته‌های خود از آب‌های جنوب ایران به نام‌های بحر فارس، البحر الفارسی، بحر مکران، الخلیج الفارسی و خلیج فارس یاد کرده‌اند. حتی از این جغرافی‌دانان نقشه‌هایی موجود می‌باشد که اقیانوس هند را البحر الفارسی نام گذارده‌اند.
جغرافی‌دانان عرب و اسلامی این نام را از دو تمدن باستانی گرفتند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدین ترتیب که «پارسا درایای» ایرانی را «بحر فارس»۱۱ و «سینوس پرسیکوس»۱۲ یونانی را «خلیج فارس» می‌نامیدند و حتی منظور از دو دریا در سوره‌الرحمن قرآن مجید را نیز همان دریای فارس و دریای متوسط می‌‌دانستند.
ابوعلی احمد بن عمر معروف به ابن رسته در کتاب الاعلاق النفسیه که در سال ۲۹۰ هجری به رشته تألیف درآورده،‌ تصریح می‌کند: «فاما البحر الهندی یخرج منه خلیج الی ناحیه فارس یسمی الخلیج الفارسی». «اما از دریای هند خلیجی بیرو می‌آید به سمت سرزمین فارس که آن را «خلیج فارس» می‌نامند.» ۱۳
به گفته جرجی زیدان تاریخ‌دان عرب، «بحر فارس» محدود به آب‌هایی می‌شود که دنیای عرب را دور می‌زند. جرجی زیدان می‌گوید: «بحرفارس ـ ویراد به عندهم کل البحور المحیطیه ببلاد العرب من مصب ماء دجله فی‌العراق الی ایله فیدخل فیه مانعبر عنه الیوم بخلیج فارس و بحرالعرب و خلیج عدن و البحر الاحمر و خلیج العقبه…». «دریای فارس ـ نزد آنان مقدم بر همه دریاهایی که سرزمین‌های عرب از مصب آب دجله گرفته تا ایله را احاطه می‌کند، به عنوان دریای فارس تعبیر می‌شده و از آن جمله است آنچه را که ما امروز از آن به «خلیج فارس» و دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و خلیج عقبه تعبیر می‌شده و از آن جمله است آنچه را که ما امروز از آن به «خلیج فارس» و دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و خلیج عقبه تعبیر می‌کنیم».۱۴
محمد عبدالکریم صبحی نیز در کتاب «علم‌الخرائط» در نقشه‌هایی که با ترجمه عربی نقل کرده است، دریای جنوب ایران را «الخلیج الفارسی» و «بحر فارس» نامیده است. ۱۵
نقشه‌های فراوانی که از این قرون در دست است، علاوه بر تأکید و تأیید نام خلیج فارس، دگرگونی یاد شده در تغییر نام بحر فارسی و دگرگونی در دایره شمول این نامها را ترسیم می‌کنند.

۴ـ منابع غربی:
بیشتر کسانی که در مورد دریای پارسی و دریای مکران مطلب نوشته‌اند بیگانگان و به ویژه انگلیسی‌ها بوده‌اند، زیرا به لحاظ موقعیت ویژه‌ای که در این منطقه داشته‌اند کوشیده‌اند تا حقیقت نهفته بماند و نام‌های جعلی و ناقص جای اسامی درست را بگیرد. اما منابعی از ‌آن‌ها بجای مانده است که بر صراحت نام خلیج فارس تکیه می‌کنند.
در سال ۱۸۹۲، لرد کرزن، وزیر خارجه انگلستان، در کتاب «ایران و قضیه ایران» مکرراً به نام خلیج فارس اشاره کرده است.
ویلیام راجرز، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده آمریکا، در گزارش مورخه ۱۹۷۱ میلادی خود در مورد سیاست خارجی این کشور از نام خلیج فارس استفاده کرده است.
در فرهنگهایی که به زبانهای مختلف تدوین و چاپ شده است، از جمله فرهنگهای آلمانی، انگلیسی، امریکایی،‌فرانسوی، ترکی و … خلیج فارس نیز به همین نام آورده شده است.
امروزه در میان‌آثار اعراب نیز بحر فارس به فراموشی سپرده شده و از ترکیب خلیج فارس استفاده می‌شود. یکی از معروف‌ترین دایره‌المعارف‌های دنیا یعنی المنجد، سند قاطعی برای مراجعه است که از ترکیب خلیج فارس بهره برده است.

۵ـ اسناد حقوقی
الف ) اسناد
دلایل و مستندات حقوقی معتبری درباره اصالت نام خلیج فارس وجود دارد که به قرن ۱۶ میلادی باز می‌گردد. طی سالهای ۱۵۰۷ تا ۱۵۶۰ در کلیه موافقت‌هایی که پرتغال، اسپانیا، بریتانیا، هلند، فرانسه، آلمان با دولت ایران داشتند حتی در متون عربی نیز از عبارت «خلیج الفارسی» و در متن انگلیسی «پرشین گلف» استفاده شده است.
از جمله این اسناد استقلال کویت است که میان امیر این کشور ونمایندگان بریتانیا منعقدشده است. این سند که توسط عبدالسالم الصباح نیز امضا شده است، چنین آغاز می‌شود: «حضرت صاحب الفخامه الفخیم السیاسی لصاحبه اجلاله من الخلیج فارسی المحترم …»

ب ) سازمان ملل متحد:
سازمان ملل متحد تا به حال دو بار نام تاریخی و اصیل این آبراه را «خلیج فارس» اعلام کرده است. سازمان ملل خلیج فارس را نامی تازه می‌داند که از آغاز قرن بیستم جانشین نام کهن دریای پارس شده و بیش از دریای فارس مورد استفاده قرار گرفته است.
دبیرخانه این سازمان در سند مورخ ۵ مارس سال ۱۹۷۱ میلادی و یادداشت (AD311/GEN) به دولت ایران یادآور می‌شود که بنابر عرف جاری در دبیرخانه سازمان ملل متحد در اسناد و نقشه‌های جغرافیایی، منطقه آبی بین ایران از سمت شمال و خاور و تعدادی از کشورهای عربی از سوی جنوب و باختر به نام خلیج فارس نامیده می‌شود،‌و این بنا بر عرف قدیمی انتشار اطلس‌ها و فرهنگهای جغرافیایی است.
دومین بیانیه به تاریخ دهم آگوست ۱۹۸۴ ثبت شده است و در هر موقعیت، همه ۲۲ کشور عربی نیز اسناد سازمان ملل را امضا کرده‌اند.
این دبیرخانه همچنین بابت اشتباهاتی که سازمان ملل در برخی اسناد در به کار بردن نام خلیج فارس مرتکب شده، عذرخواهی کرده آن را اشتباه سهوی دانسته (سند ۲۶ ژوئن ۱۹۹۱ میلادی در سازمان ملل) و از کارگزاران سازمان خواسته است که همواره این موضع ایران را در نظر داشته باشند. ضمن اینکه کنفرانس سالیانه سازمان ملل درباره هماهنگی در مورد نام‌های جغرافیایی نیز هر سال بر نام خلیج فارس تأکید کرده است.

ادعاهای واهی
چندین دهه از کوشش‌های برنامه‌ریزی شده اعراب برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس می‌گذرد. آبراهی که ایران را از شبه جزیره عربستان جدا می‌سازد بر اساس تمام اسناد تاریخی‌ـ جغرافیایی، نقشه‌های موجود از یونان باستان تا دوره معاصر و همچنین بیانیه‌های سازمان ملل متحد، «خلیج فارس» نام دارد و حتی در تمام نوشته‌ها و نقشه‌های عربی که پیش از دهه ۱۹۶۰ به چاپ رسیده است از عنوان «الخلیج الفارسی یا بحر فارس» استفاده شده است. صحت ادعای فوق حتی در بخشی از سرود ملی قدیمی مصر نیز دیده می‌شود که در آن از خلیج فارس یاد شده و مرزهای اعراب را از خلیج فارس تا دریای مدیترانه ترسیم نموده است: «حدود نامن الخلیج الفارسی حتی بحر الابیض.»
موضوع تغییر نام خلیج فارس از دهه سوم قرن بیستم به دنبال سیاست فارسی‌زدایی انگلیسی‌ها در منطقه خلیج فارس مطرح شد. هدف اصلی سیاست یاد شده توسعه سرزمین انگلستان در منطقه خلیج فارس بود مانع اصلی این سیاست را باید هویت ایرانی دانست که سالیان دراز بر منطقه خلیج فارس سایه افکنده بود. ۱۶
اصطلاح «خلیج عربی» برای اولین بار از سوی یک دیپلمات بریتانیایی در منطقه خلیج فارس عنوان شد. «سرچارلز بلگریو» که بیش از سه دهه نماینده سیاسی دولت بریتانیا در خلیج فارس بود، پس از مراجعت به لندن درسال ۱۳۴۵ هجری خورشیدی کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آ‌ن برای نخستین بار از عنوان تازه و جعلی خلیج عربی استفاده نمود. چارلز بلگریو در کتاب خود با عنوان «ساحل دزدان» ـ نامی که پیشتر به سواحل جنوبی خلیج فارس اطلاق می‌شد ـ ادعا نموده بود که اعراب علاقه‌مندند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند. بدین ترتیب بلافاصله پس از انتشار کتاب،‌استفاده از اصطلاح جعلی خلیج عربی در مطبوعات آغاز شد و پس از چندی در مکاتبات رسمی کشورهای حاشیه خلیج فارس،‌ نام خلیج عربی۱۷ به جای خلیج فارس۱۸ نشست.
اگر چه دولت ایران در همان زمان در قبال این عمل واکنش نشان داد و از قبول محموله‌هایی که نام «خلیج عربی» را به خود داشت خودداری می‌نمود، اما دیپلمات بریتانیایی ـ در راستای سیاست قدیمی تفرقه بیانداز و حکومت کن ـ کار خود را کرده بود و اعراب را با واژه تازه‌ای آشنا نموده بود که بیش از پیش به جنگ لفظی عرب و عجم دامن می‌زد. از این رو دولت‌های حاشیه‌ای خلیج فارس تبلیغات سیاسی، مکاتبات دیپلماتیک و محور برنامه‌های آموزشی خود را بر نام خلیج عربی متمرکز نمودند.
در اقدامی دیگر از سوی انگلیسی‌ها، روزنامه تایمز لندن در سال ۱۹۶۲ در یکی از مقالات خود از خلیج عربی به جای خلیج فارس استفاده کرد و از آن زمان به بعد برخی از دولت‌ها و شیخ‌نشینان عرب با خریدن روزنامه‌نگاران و خبرنگاران خارجی و یا با پرداخت مبالغ هنگفت به چاپ نقشه‌هایی که خلیج فارس را خلیج عربی نشان می‌داد مبادرت نمودند. این تحرکات ابتدا از سوی چهره‌هایی چون عبدالکریم قاسم در عراق و سپس توسط جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملی جهان عرب در مصر ادامه یافت.
در سال ۱۹۵۸ سرهنگ عبدالکریم قاسم با کودتایی در عراق به حکومت رسید و پس از مدتی داعیه‌دار رهبری جهان عرب گردید. در راستای چنین اندیشه‌ای از تاکتیک دشمن‌تراشی برای تحریک احساسات عمومی ملی سود جست و برای نخستین بار «خلیج فارس» را به نام جعلی «خلیج عربی» خواند. قاسم که با این عمل قصد داشت با مطرح نمودن ایران به عنوان دشمن اصلی اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب کند و به رهبری خود در جهان عرب دامن زند، با شکست مواجه شد. به شهادت اسنادی که در همان دوران در عراق و حتی از سوی دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، ‌قاسم حتی نتوانست توجه مقامات رسمی دانشگاهی عراق را نیز به خود جلب نماید.
سرهنگ جمال عبدالناصر رهبر جنبش ملی جهان عرب در مصر که در نظریه وحدت عربی خود، دنیای عرب را از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس «من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی» نامیده بود، دیری نپائید که با اوج‌گیری هیاهو و جنجال پان عربیسم خود،۱۹ و برای سرپوش گذاشتن بر شکست‌‌های اعراب از اسرائیل۲۰ از نام ساختگی خلیج عربی سود جست. ناصر با طرح چنین سیاستی دو هدف عمده را پیگیری می‌کرد. نخست زنده کردن تعصبات نژادی اعراب و سپس رویارویی با شاه ایران که با اسرائیل روابط خوبی برقرار کرده بود.
دولت ناسیونالیست مصر که با دامن زدن به چنین مسائلی سعی در قوام و دوام بخشیدن به اتحادیه عرب داشت، از شیخ نشین‌های بحرین، قطر، دوبی، ابوظبی، شارجه و سلطان‌نشین عمان نیز درخواست نمود که در راه ‌آرمانهای مشترک ملت عرب و رفاه عمومی منطقه با جمهوری عربی متحده۲۱ همکاری نمایند. از این رو در ۲۳ مرداد ۱۳۴۲ کمیسیون اتحادیه عرب در شیخ‌نشین‌های خلیج فارس برای نخستین بار نام خلیج عربی را در یک سند رسمی ذکر نموده و به دنبال آن اتحادیه عرب تصمیم گرفت این نام مجعول را در برنامه‌های درسی کلیه کشورهای عضو اتحاده و مکاتبات رسمی به کار گیرد. ۲۲
با این حال مقاصد اعراب از تغییر نام خلیج فارس فراتر می‌رفت و شامل استان نفت‌خیز خوزستان نیز می‌شد که آن را عربستان می‌نامیدند. اعراب خوزستان را بخشی از سرزمین عربی می‌دانستند که رضاشاه با حمایت و پشتیبانی انگلستان از چنگ اعراب خارج ساخته است در این راستا در ۱۱ دسامبر ۱۹۶۴ کنفرانس حقوق دانان عرب، خوزستان را جزو لاینفک میهن عربی دانست و در ۱۰ نوامبر ۱۹۶۵ رژیم بعثی سوریه این ادعا را پذیرفت و از آن پشتیبانی کرد. ۲۳ در واقع پشت کلمه خلیج عربی، جزایر عربی، خوزستان عربی (عربستان)، حکم فرمایی بر تنگه هرمز و تبدیل کردن ایران به زائده جهان عرب نهفته بود.۲۴
اگر چه تلاشهای ناصر برخی از سیاستمداران عرب را نیز با وی همراه کرده بود اما در نهایت نتیجه دلخواهی در پی نداشت. زیرا رستاخیز عرب آنطور که ناصر در رویای خود مجسم کرده بود، با واقعیات فاصله‌های زیادی داشت. علت اصلی آن نیز عدم انسجام و یکپارچگی دولت‌های عربی بود. در واقع ملتی که ناصر از آن دم می‌زد، چیزی جز تخیل نبود.۲۵
تلاش‌های قاسم و ناصر در جهان عرب با قدرت یافتن صدام حسین در عراق بار دیگر توسط او ادامه یافت. صدام که در وهله نخست صدها میلیون دلار هزینه کرده بود تا با کمک گروهی روزنامه‌نگار، دانشگاهی، ناشر و مرکز نقشه‌سازی، نام خلیج فارس را تغییر دهد؛ در پی وقوع انقلاب اسلامی در ایران دست به تجاوز به خاک ایران زد. هشت سال جنگ تحمیلی که با ادعاهای واهی صدام مبنی بر حاکمیت بر اروند رود و عربی خواندن خوزستان و شهرهای دیگر ایران آغاز شده بود، در نهایت با شکست عراق خاتمه یافت. در واقع نتیجه عملی این تجاوز، افزایش حساسیت ایرانیان بر نام خلیج فارس بود که در پی آن ایرانیان استفاده از نام خلیج عربی را نوعی ستیز با ایرانیت و تجاوز به تاریخ ایران قلمداد نمودند.
پس از جنگ دوم خلیج فارس و تهاجم عراق به کویت در سال ۱۹۹۱، نفوذ نظامی ایالات متحده بر منطقه بیشتر شد و دیری نپائید که امریکایی‌ها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به رودر رویی کشورها و شیخ‌نشین‌های ساحل جنوبی خلیج فارس با ایران دامن زدند. از این رو شیخ‌نشین‌های شارجه و ابوظبی در مقابل ایران قرار گرفتند و به طرح ادعاهای واهی نسبت به مالکیت جزایر سه گانه (ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ) پرداختند. شیخ زاید بن سلطان آل نهیان، صدها میلیون دلار برای تغییر نام خلیج فارس و تردید آفریدن بر مالکیت مطلق ایران بر جزایر سه گانه هزینه کرد ولی گذشت زمان به او نشان داد که در این زمینه به موفقیتی دست نخواهد یافت. اگر چه ادعای «شورای همکاری خلیج فارس» در بیست و پنجمین نشست سران کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در بحرین نام شورای همکاری کشورهای خلیج فارس را به شورای همکاری کشورهای خلیج عربی (مجلس التعاون لدول الخلیج العربیه) تغییر دادند؛۲۶ اما به نظر می‌رسد سیاست ایرانی‌زدایی و فارسی ستیزی اعراب، با توجه به تعلق بیش از نیمی از خلیج فارس و حساس‌ترین نقاط استراتژیک و ژئواکونومیک آن به ایران راه به جایی نخواهد برد. در واقع همانگونه که تلاش برای کنار گذاردن و یا نادیده انگاشتن ایران از ساختار امنیتی منطقه بی‌ثمر می‌باشد، تغییر نام خلیج فارس نیز ناممکن می‌نماید.
با این حال نباید از خاطر برد که اعراب در طول سالیان و دهه‌های اخیر تبلیغات گسترده‌ای را به منظور تغییر نام خلیج‌فارس آغاز کرده‌اند. آنها در حالی نام شرکتهای هواپیمائی، روزنامه‌ها، مجلات، شرکتها و بسیاری از چیزهای دیگر را بنام خلیج یا خلیج عربی تغییر داده‌اند که نام «خلیج پارس» در برگیرنده هزاران سال تاریخ است و عدم استفاده از آ‌ن، بی‌ارزش ساختن پیشینه و تمدن‌هایی است که پیرامون آن بالیده‌اند.
به کار بردن نام جعلی «خلیج عربی» به جای «خلیج فارس»،‌عنوان «شیخ شعیب» برای «جزیره لاوان»، «قیس» برای جزیره‌ی «کیش» ـ و «شط‌العرب» برای «اروند رود» از جمله مواردی است که علیرغم مسلمان بودن مردم منطقه، به منازعات هویتی و قومی میان کشورها دامن می‌زند. زیرا تغییر نام‌های کهن جغرافیایی، تحریف واقعیت‌های تاریخی و جعل هویت‌های موجود است.